تیهوشا

  • ۰
  • ۰

چارت سازمانی چیست ؟ چارت سازمانی بخش هایی از یک سازمان را همسو می کند و به هم مرتبط می کند، بنابراین می تواند به حداکثر عملکرد خود دست یابد. چارت انتخاب شده بر موفقیت سازمان در اجرای استراتژی و اهداف آن تأثیر می گذارد. رهبری باید ویژگی ها، مزایا و محدودیت های چارتهای مختلف سازمانی را برای کمک به این همسویی استراتژیک درک کند.

این مقاله به موضوعات زیر مرتبط با چارت سازمانی می پردازد:

  • موردی برای همسویی چارت سازمانی با استراتژی تجاری شرکت.
  • عناصر کلیدی چارت سازمانی
  • انواع چارتهای سازمانی و مزایا و محدودیت های احتمالی هر کدام.
  • تأثیر مرحله توسعه یک سازمان بر چارت آن.
  • ارتباطات، فناوری، معیارها، مسائل جهانی و حقوقی.

زمینه چارت سازمانی

چارت سازمانی مدیران روشی است که به وسیله آن کار در یک سازمان جریان می یابد. این به گروه ها اجازه می دهد تا در وظایف فردی خود با هم کار کنند تا وظایف را مدیریت کنند. چارتهای سازمانی سنتی معمولاً رسمی تر هستند - با کارکنان گروه بندی شده بر اساس عملکرد (مانند امور مالی یا عملیات)، منطقه یا خط محصول. سازه‌های سنتی کمتر بافته شده و انعطاف‌پذیرتر هستند و توانایی واکنش سریع به محیط‌های تجاری در حال تغییر را دارند.

چارتهای سازمانی از دهه 1800 تکامل یافته است. در انقلاب صنعتی، افراد برای افزودن قطعات به تولید محصول در خط مونتاژ سازماندهی شدند. نظریه مدیریت علمی فردریک تیلور روش انجام وظایف را بهینه کرد، بنابراین کارگران تنها یک کار را به کارآمدترین روش انجام دادند. در قرن بیستم، جنرال موتورز پیشگام یک طراحی سازمانی انقلابی بود که در آن هر بخش بزرگ خودروهای خود را می ساخت.

امروزه چارتهای سازمانی به سرعت در حال تغییر هستند - از سازمان های مجازی به سایر چارتهای انعطاف پذیر. از آنجایی که شرکت‌ها به تکامل خود ادامه می‌دهند و حضور جهانی خود را افزایش می‌دهند، سازمان‌های آینده ممکن است سازمانی سیال، آزادانه، مالکیت اعضا و رویکردی کارآفرینانه را در بین همه اعضا تجسم دهند. Inside Day 1 را ببینید: چگونه آمازون از چارتهای تیم چابک و شیوه‌های تطبیقی ​​برای نوآوری از جانب مشتریان استفاده می‌کند.

مورد تجاری

ویژگی بارز یک سازمان هماهنگ، توانایی آن برای انطباق و تنظیم مجدد در صورت نیاز است. برای اطمینان از دوام بلندمدت، یک سازمان باید چارت خود را متناسب با واقعیت های اقتصادی جدید بدون کاهش قابلیت های اصلی و تمایز رقابتی تنظیم کند. همسویی مجدد سازمانی شامل بستن شکاف های چارتی است که مانع عملکرد سازمان می شود.

مشکلات ایجاد شده توسط یک چارت سازمانی ناسازگار

سازماندهی مجدد سریع واحدها، بخش ها یا عملکردهای تجاری می تواند منجر به چارتهای سازمانی ناکارآمد و نامناسب شود که از کسب و کار پشتیبانی نمی کنند. سازماندهی مجدد ضعیف ممکن است مشکلات مهمی ایجاد کند، از جمله موارد زیر:

شکاف‌های چارتی در نقش‌ها، فرآیندهای کاری، مسئولیت‌پذیری‌ها و جریان‌های اطلاعاتی حیاتی زمانی رخ می‌دهد که شرکت‌ها سطوح میانی مدیریت را بدون حذف کار حذف کنند و کارمندان را مجبور به پذیرش مسئولیت‌های اضافی کنند.

مشکلات ظرفیت، توانایی و چابکی کاهش می‌یابد که الف) کارکنان سطوح پایین‌تر که با حذف مدیریت میانی وارد کار می‌شوند، برای انجام وظایف مورد نیاز مجهز نباشند و ب) زمانی که مدیران سطوح بالاتر باید مسئولیت‌های تاکتیکی بیشتری را بر عهده بگیرند، و به حداقل برسد. ارزش مهارت های رهبری آنها.

سازماندهی نادرست و کارکنان نادرست می تواند بر چارت هزینه، جریان نقدی و توانایی ارائه کالا یا خدمات شرکت تأثیر بگذارد. سازمان های چابک می توانند به سرعت افراد را برای رسیدگی به نیازهای در حال تغییر کسب و کار مستقر کنند. با این حال، با کاهش منابع، اکثر کارکنان سازمان‌ها می‌توانند تنها بر مسئولیت‌های فوری خود تمرکز کنند و زمان، انرژی یا تمایل کمی برای کار خارج از محدوده شغلی فعلی خود باقی بگذارند. در نهایت، کاهش ظرفیت و تاخیر در زمان پاسخ بر توانایی سازمان برای ماندن در رقابت تاثیر می گذارد.

کاهش مشارکت نیروی کار می تواند حفظ، کاهش وفاداری مشتری و محدود کردن عملکرد سازمانی و ارزش سهامداران را کاهش دهد.

اهمیت همراستایی چارت با استراتژی کسب و کار

کلید عملکرد سودآور میزان همسویی چهار عنصر تجاری است:

  • رهبری. افرادی که مسئول توسعه و استقرار استراتژی و نظارت بر نتایج هستند.
  • سازمان. چارت، فرآیندها و عملیاتی که استراتژی توسط آنها به کار گرفته می شود.
  • شغل ها. نقش ها و مسئولیت های لازم.
  • مردم. تجربه، مهارت ها و شایستگی های مورد نیاز برای اجرای آن
  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

ایده هایی برای افزایش بهره وری تولید برای هر کسب و کاری خوب است. فرقی نمی کند که شرکت شما تولیدی باشد یا خدماتی. راندمان بیشتر فرآیند همیشه طیف وسیعی از مزایا را نسبت به "کسب و کار به طور معمول" ارائه می دهد.

در سطح وسیع، تولید کارآمدتر می تواند به کاهش هزینه ها، بهبود توان عملیاتی و کاهش اثرات زیست محیطی کمک کند. همه این مزایا عمومی منجر به مزایای اضافی در آینده می شود، از افزایش فروش و کیفیت گرفته تا بهبود تصویر شرکت.

1. مواد را هدر ندهید

زباله یک اصطلاح گسترده است و می تواند به مواد، انرژی، ساعت کار یا فضا اشاره کند. یکی از بزرگ‌ترین و گران‌ترین انواع زباله، زباله‌های مواد است. در اینجا چند ایده برای کاهش آن وجود دارد:

  • روی طراحی تمرکز کنید. بهترین راه برای کاهش ضایعات مواد، استفاده از مواد کمتر از همان ابتدا است. طراحی قطعات با استفاده از متدولوژی هایی مانند مهندسی ارزش و طراحی برای قابلیت ساخت (DFM) می تواند عملکرد را به شدت بهبود بخشد.
  • بازیافت ضایعات و بازگرداندن کارخانه. حتی اگر خودتان نمی‌توانید از مواد بازیافتی استفاده کنید، می‌توانید آن را به کارخانه‌ای بفروشید که این کار را می‌کند و ضایعات را به سود تبدیل می‌کند.
  • بهینه سازی فرآیندها برای استفاده از تمام مواد موجود. آیا می توانید قبل از ضایع کردن آن از آن ورق فلز بیشتری استفاده کنید؟ آیا می توان آن نوک ابزار را به جای دور انداختن تیز کرد و دوباره استفاده کرد؟ هر ضایعات مواد دور ریخته شده نشان دهنده فرصتی برای بهبود کارایی فرآیند است.
  • نگاهی دقیق به بخش حمل و نقل خود بیندازید. مواد حمل و نقل در مقایسه با سایر نهاده های تولید ارزان هستند، اما هزینه های آنها افزایش می یابد. شرکت کیمری از اوکلاهما روند حمل و نقل خود را تنظیم کرد و توانست هزینه های خود را برای کیسه های پد تا 50 درصد کاهش دهد و در نتیجه صرفه جویی قابل توجهی داشت.

2. بهبود آموزش

هیچ جایگزینی برای آموزش عملی و واقعی وجود ندارد. کارمندان خود را با آموزش آنها در مورد فرآیندهای متعدد بررسی کنید. به این ترتیب، آنها می توانند به یکدیگر در عیب یابی کمک کنند، به عنوان جایگزین عمل کنند، و در طول کارهای تکراری تسکین دهند. علاوه بر این، اگر همه افراد حاضر در کارخانه از ابتدا تا انتها به خوبی درک کاملی از کل فرآیند داشته باشند، درک بهتری از نقش خود در این فرآیند خواهند داشت.

3. همه چیز را کمی کنید

به هر جنبه ای از فرآیند تولید خود یک ارزش امتیاز یا بهتر است بگوییم یک ارزش دلاری اختصاص دهید. هزینه‌های مواد واضح است، اما ساعت‌های انسانی، فرسودگی تجهیزات و منسوخ شدن برنامه‌ریزی‌شده را برای تعیین کمیت بیشتر تولید در نظر بگیرید. با اختصاص دادن اعداد به هر جنبه ای از تولید، تشخیص اینکه چه مناطقی نیاز به توجه فوری دارند را بسیار آسان تر خواهید کرد.

4. همه چیز را سازماندهی کنید

سازمان کلید یک فضای کاری کارآمد است. به اطراف کف کارخانه خود نگاهی بیندازید. آیا ابزارهای دستی به راحتی پیدا می شوند؟ آیا زباله ها در گوشه و کنار انباشته می شوند؟ همه ابزارها، قطعات، مواد و دستورالعمل ها باید خانه داشته باشند و هر کارمند باید بداند که آن خانه کجاست.

5. استاندارد کردن کار

هرکسی رویکرد خاص خود را به چیزها دارد، اما در دنیای تولید، فضای زیادی برای فردیت وجود ندارد. حتی ساده ترین کارها نیز باید استاندارد شوند تا کارایی به حداکثر برسند.

با تهیه یک چک لیست و قرار دادن آن در هر فضای کاری شروع کنید. سپس، مطمئن شوید که هر کارمندی که در آن فضای کاری کاری انجام می دهد، از چک لیست پیروی می کند. این عمل ساده می تواند زمان خرابی را کاهش دهد و کیفیت کلی محصول را بهبود بخشد.

6. ساخت سلولی را پیاده سازی کنید

تولید سلولی برای بهبود کارایی که مستقیماً از کتاب راهنمای تولید ناب گرفته شده است، تولید سلولی روشی برای بهبود کارایی با گروه‌بندی فرآیندهای مشابه است. این روش شامل تقسیم فضاهای کاری به سلول ها و اختصاص دادن به هر سلول مجموعه ای استاندارد از وظایف است. ماشین‌ها (و کارمندان) در هر سلول ممکن است قادر به انجام کارهای مختلف باشند، اما اجازه دادن به آنها برای تمرکز روی یک کار واحد، زمان از کار افتادگی کارهایی مانند کالیبراسیون مجدد و نصب ابزار را کاهش می‌دهد و در عین حال ثبات و کیفیت را بهبود می‌بخشد.

تولید سلولی همچنین از شما می‌خواهد که فرآیند کلی تولید خود را به عنوان یک سری مراحل جداگانه در نظر بگیرید که به شما امکان می‌دهد فرصت‌های کاهش ضایعات را به صفر برسانید. همچنین تعیین کمیت هر بخش از فرآیند را بسیار ساده تر می کند.

7. مدیریت پیشگیرانه خرابی تجهیزات

همه ما می دانیم که مسواک بسیار ارزان تر از کانال ریشه است، اما همه این حکمت را به تولید منتقل نمی کنند. تعمیر و نگهداری پیشگیرانه عملی است برای انجام وظایف تعمیر و نگهداری بر اساس برنامه زمانی شناخته شده سایش برای یک ابزار خاص. ایده این است که قبل از اینکه لازم باشد، تعمیر و نگهداری انجام شود، اما نه آنقدر که با سایر وظایف تداخل داشته باشد. با مشورت با سازندگان ابزار، یا با در نظر گرفتن زمان بین خرابی های گذشته، در مورد برنامه زمانی مناسب تصمیم گیری کنید.

8. پایه تامین خود را تقویت کنید

هنگام تعیین کمیت فرآیند تولید خود، حتماً به تامین کنندگان خود نگاهی دقیق بیندازید. اگر متوجه شدید که برخی به طور مداوم مواد، قطعات یا قطعات بهتری را در اختیار شما قرار می دهند. دوستان، با دادن سهم بیشتری از کسب و کار خود به آنها پاداش دهید. این مکان دیگری است که تعیین کمیت در آن مفید است: قیمت برچسب به سختی نشان دهنده دقیق هزینه واقعی یک ورودی است.

همچنین ممکن است متوجه شوید که نگرش به خدمات مشتری بین تامین کنندگان بسیار متفاوت است. برای به حداکثر رساندن کارایی، توصیه می شود با تامین کنندگانی که نگرش مشتری اول دارند کار کنید. اگر مشکلی پیش بیاید، آنها خیلی سریعتر پاسخ خواهند داد، و خیلی بیشتر مایلند که مشکلی را برطرف کنند و در عین حال ضررهای شما را به حداقل برسانند.

9. کارکنان خود را درگیر کنید

اگر فرآیند شما با خرابی مواجه شده است، برای پاسخ به کارمندان خود نگاه کنید. منطقی است که شخصی که مسئول انجام یک کار است، ایده هایی برای کارآمدتر کردن فرآیند داشته باشد. از سوی دیگر، برای مدیران و کارکنان مدیریتی که عادت به نگاه کردن به تصویر بزرگ‌تر دارند، به راحتی فرصت‌های کوچک‌تری را برای بهبود از دست می‌دهند. مهم است که کانال‌های ارتباطی را باز کنید تا کارمندان بتوانند هر زمان که پیشنهاد، نظر یا شکایتی دارند، به طور مؤثر با زنجیره ارتباط برقرار کنند.

 

  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

نمودار سازمانی چیست ؟ در برخی موارد، احتمالاً یک نمودار سازمانی برای شرکت خود دیده اید. و احتمالاً می توان حدس زد که چگونه به نظر می رسید.

نمودار سازمانی معمولی مانند هرم به نظر می رسد، مدیران سطح C شما در بالای خطوط تا مدیران میانی و سرانجام کارکنان سطح کار قرار دارند.

اما هر شرکتی با ساختار سازمانی سلسله مراتبی بهترین عملکرد را ندارد. انواع زیادی از نمودارهای سازمانی وجود دارد زیرا انواع زیادی از ساختارهای سازمانی وجود دارد. بیایید هفت نوع معمول ساختارهای سازمانی و دلایلی را که ممکن است هر کدام را در نظر بگیرید بررسی کنیم.

1. ساختار سازمان سلسله مراتبی

نمودار سازمانی هرمی شکل که قبلاً به آن اشاره کردیم به عنوان نمودار سازمان سلسله مراتبی شناخته می شود. این رایج ترین نوع ساختار سازمانی است-زنجیره فرمان از بالا (به عنوان مثال، مدیرعامل یا مدیر) به پایین (به عنوان مثال، کارکنان سطح ابتدایی و سطح پایین) می رود و هر کارمند یک سرپرست دارد.

نکات مثبت

سطوح اقتدار و مسئولیت را بهتر تعریف می کند

نشان می دهد که هر فرد به چه کسانی گزارش می دهد یا در مورد پروژه های خاص با چه کسی صحبت می کند

به کارکنان با مسیرهای شغلی روشن و شانس ارتقاء انگیزه می دهد

به هر کارمند یک تخصص می دهد

ایجاد رفاقت بین کارکنان در یک واحد

نکات نکات منفی

می تواند نوآوری یا تغییرات مهم را به دلیل افزایش بروکراسی کاهش دهد

می تواند باعث شود که کارکنان به نفع بخش به جای کل شرکت عمل کنند

می تواند باعث شود کارکنان سطح پایین احساس کنند که مالکیت کمتری دارند و نمی توانند ایده های خود را برای شرکت بیان کنند

2. ساختار سازمانی عملکردی

مشابه یک ساختار سازمانی سلسله مراتبی، یک ساختار سازمانی عملکردی با موقعیت هایی با بالاترین سطح مسئولیت در بالا شروع می شود و از آنجا پایین می آید. اما در درجه اول، کارکنان با توجه به مهارت های خاص خود و عملکرد مربوطه در شرکت سازماندهی می شوند. هر بخش جداگانه به طور مستقل اداره می شود.

نکات مثبت

به کارکنان اجازه می دهد تا بر نقش خود تمرکز کنند

تخصص را تشویق می کند

به تیمها و بخشها کمک کنید تا خود را تعیین کنند

به راحتی در هر شرکتی مقیاس پذیر است

نکات منفی

می تواند سیلوها را در یک سازمان ایجاد کند

ارتباطات بین بخشی را مختل می کند

فرآیندها و استراتژی های مربوط به بازارها یا محصولات مختلف در یک شرکت را مبهم می کند

3. ساختار سازمانی افقی یا مسطح

یک ساختار سازمانی افقی یا مسطح مناسب شرکتهایی است که سطوح کمی بین مدیران عالی و کارکنان در سطح کارکنان دارند. بسیاری از مشاغل نوپا قبل از اینکه به اندازه ای بزرگ شوند که بتوانند بخشهای مختلف را بسازند، از یک ساختار سازمانی افقی استفاده می کنند، اما برخی از سازمانها این ساختار را حفظ می کنند زیرا نظارت کمتر و مشارکت بیشتر همه کارکنان را تشویق می کند.

نکات مثبت

مسئولیت بیشتری به کارکنان می دهد.

ارتباطات بازتر را تقویت می کند.

هماهنگی و سرعت اجرای ایده های جدید را بهبود می بخشد.

نکات منفی

می تواند سردرگمی ایجاد کند زیرا کارکنان سرپرست مشخصی ندارند که به او گزارش دهند.

می تواند کارمندانی با مهارت ها و دانش عمومی تر تولید کند.

هنگامی که شرکت فراتر از وضعیت اولیه راه اندازی شد، نگهداری از آن دشوار است.

4. ساختار سازمانی تقسیم بندی شده

در ساختارهای سازمانی تقسیم شده، بخشهای یک شرکت بر منابع خود کنترل دارند و اساساً مانند شرکت خود در سازمان بزرگتر عمل می کنند. هر بخش می تواند تیم بازاریابی، تیم فروش، تیم فناوری اطلاعات و غیره خود را داشته باشد. این ساختار برای شرکت های بزرگ خوب عمل می کند زیرا به بخش های مختلف قدرت می دهد تا بدون نیاز به گزارش چند مدیر اجرایی تصمیم گیری کنند.

بسته به تمرکز سازمان شما، چند تنوع را باید در نظر بگیرید.

ساختار سازمانی مبتنی بر بازار

تقسیم بندی ها بر اساس نوع بازار، صنعت یا مشتری انجام می شود. یک شرکت بزرگ کالاهای مصرفی، مانند Target یا Walmart، ممکن است کالاهای بادوام خود (پوشاک، لوازم الکترونیکی، مبلمان و غیره) را از بخش های غذایی یا تدارکات جدا کند.

ساختار سازمانی مبتنی بر محصول

بخش ها با خط تولید جدا می شوند. به عنوان مثال، یک شرکت فناوری ممکن است بخشی را برای ارائه خدمات ابری خود اختصاص دهد، در حالی که بقیه بخشها بر روی نرم افزارهای مختلف تمرکز می کنند - به عنوان مثال، Adobe و مجموعه خلاقانه آن Illustrator، Photoshop، InDesign و غیره.

ساختار سازمان تقسیم جغرافیایی

تقسیم بندی ها بر اساس منطقه، قلمروها یا مناطق انجام می شود و بومی سازی و تدارکات م effectiveثرتری را ارائه می دهد. ممکن است شرکت ها دفاتر ماهواره ای را در سراسر کشور یا جهان تاسیس کنند تا به مشتریان خود نزدیک شوند.

  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

نقش مدیریت منابع انسانی را در انواع سازمان ها بررسی می کند، و اینکه چرا برای موفقیت در تجارت ضروری است. به عنوان یک عمل، مشاغل و سازمانها به سه منبع اصلی وابسته هستند: منابع فیزیکی، مانند مواد و تجهیزات. منابع مالی شامل پول نقد، اعتبار و بدهی ؛ و مردم. شکی نیست که افراد نقش حیاتی را در یک سازمان یا تجارت به عنوان یک منبع ایفا می کنند.

داشتن یک استراتژی کامل، یک محصول یا خدمات قابل فروش و فرآیندهای کارآمد همه مهم هستند. اما همه اینها بستگی به توانایی افراد درون سازمان برای اجرای استراتژی ها، برنامه ها و فرایندها برای موفقیت یک تجارت دارد.

همه بخش های کسب و کار مختص مردم است. و با مدیریت افراد، سازمانها می توانند سودآورتر، رهبری موثرتر، ایجاد وفاداری به نام تجاری و انجام کارهای بهتر را داشته باشند.

عملکرد سیسم مدیریت منابع انسانی هر یک موفقیت آنها را به عنوان یک سازمان مشخص می کند. عملکرد منابع انسانی یک سازمان نقش مهمی در رشد نتیجه نهایی و موفقیت استراتژی تجاری خود دارد. ماهیت یک شرکت در افراد آن است و هدایت به افراد، مدیریت منابع انسانی (HRM) است. مدیر منابع انسانی یک سازمان با بهترین خدمات و سیستم هایی را ارائه می دهد که هم سود و هم تیمی را افزایش می دهد.

سیستم مدیریت منابع انسانی چیست؟

بر اساس مدل مشاور منابع انسانی هاروارد، ایجاد شده توسط مایکل بیر، مدیریت منابع انسانی یک رویکرد استراتژیک برای اشتغال، توسعه و رفاه افرادی است که در یک سازمان کار می کنند. مدیریت منابع انسانی شامل کلیه تصمیمات و اقدامات مدیریتی است که بر روابط بین سازمان و کارکنان آن - به عبارت دیگر، منابع انسانی آن تأثیر می گذارد.

HRM به مدیریت کلیه تصمیمات درون سازمانی مربوط به افراد اشاره دارد.

تمرکز بر استفاده حداکثری از منابع انسانی موجود در اختیار سازمان است و عملکرد کارکنان را در جهت نیل به اهداف سازمان افزایش می دهد. مشاور منابع انسانی تضمین می کند که سیاست ها و فرایندها در مشاغل یکپارچه و م effectiveثر است. HRM برای حفظ تعادل بین نیازها و رضایت کارکنان و سودآوری و توانایی سازمان برای دستیابی به اهداف خود وجود دارد.

با این حال، در عمل، HRM ابزاری است که برای استفاده بهینه از منابع انسانی، توسعه فردی و رعایت دستورات دولت استفاده می شود. سازمانهای بزرگتر معمولاً دارای بخش مدیریت منابع انسانی هستند و هدف اصلی آن سازگاری اهداف شرکت با اهداف کارکنان است. برای اینکه یک شرکت به اهداف خود برسد، باید کارمندانی داشته باشد که به آنها در رسیدن به آنها کمک کنند.

HRM کارآمد به نیروی کار یک سازمان کمک می کند تا به طور م andثر و م towardsثر در دستیابی به اهداف کلی سازمان مشارکت داشته باشد.

برای درک HRM، عملکردهای HRM باید در نظر گرفته شود. وظایف HRM مدیریتی، عملیاتی و مشاوره ای است.

توابع مدیریتی عبارتند از:

برنامه ریزی

 عملکرد برنامه ریزی منابع انسانی بهترین تناسب را بین کارکنان و مشاغل تضمین می کند در حالی که از کمبود نیروی انسانی یا مازاد برای سازمان جلوگیری می شود. چهار مرحله کلیدی از فرایند HRP وجود دارد: تجزیه و تحلیل عرضه منابع انسانی فعلی، پیش بینی تقاضای منابع انسانی، ایجاد تعادل بین تقاضای منابع انسانی با عرضه، و همسویی سه مرحله اول با اهداف سازمانی.

سازماندهی

 سازماندهی عملکرد مشاور مدیریت منابع انسانی است که شامل ایجاد یک ساختار سازمانی برای اطمینان از تحقق اهداف سازمانی است. ساختار معمولاً توسط یک نمودار سازمانی نشان داده می شود، که نمای گرافیکی از زنجیره فرمان در یک سازمان را ارائه می دهد.

هدایت

 این شامل فعال سازی کارکنان در سطوح مختلف و کمک آنها به حداکثر اهداف سازمان است. استفاده از حداکثر پتانسیل های یک کارمند از طریق انگیزه و فرمان ثابت، تمرکز اصلی این عملکرد HRM است.

کنترل

برنامه ریزی بعد، سازماندهی و هدایت، عملکرد کارکنان باید ارزیابی، تأیید و با اهداف سازمانی مقایسه شود. اگر مشخص شود عملکرد از برنامه منحرف است، اقدامات کنترلی باید انجام شود.

عملکرد عملی مشاور منابع انسانی

استخدام و گزینش: استخدام و انتخاب مجموعه ای از کاندیداهای احتمالی ایجاد می کند و کاندیداهای مناسب را از آن مجموعه انتخاب می کند. طبق مطالعه گروه مشاور مدیریت غزال، سازمان ها معتقدند جذب و حفظ استعدادها یک چالش فزاینده است.

تجزیه و تحلیل و طراحی شغل: این عملکرد سیستم مدیریت منابع انسانی شامل توصیف ماهیت شغل، از جمله مدارک لازم، مهارت ها و تجربه کاری برای یک موقعیت خاص در یک سازمان است. این عملکرد برای کمک به ترکیب وظایف، وظایف و مسئولیت ها در یک واحد کاری واحد برای دستیابی به اهداف سازمانی بسیار مهم است.

  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

با نمودارهای سازمانی می خواهید چه کار کنید؟ نمودار سازمانی ساختار داخلی یک سازمان یا شرکت را نشان می دهد. کارکنان و موقعیت ها با جعبه یا اشکال دیگر نشان داده می شوند ، گاهی اوقات شامل عکس ها ، اطلاعات تماس ، ایمیل و پیوندهای صفحه ، نمادها و تصاویر. خطوط مستقیم یا آرنج سطوح را به هم متصل می کند. با نرم افزار org chart ما ، این یک تصویر بصری واضح از سلسله مراتب و رتبه افراد مختلف ، مشاغل و بخشهای تشکیل دهنده سازمان ایجاد می کند.

 

چارت سازمانی چیست ؟

نمودارهای سازمانی همچنین به عنوان نمودارهای سازمانی ، نمودارهای سازمانی ، ارگانوگرام ها ، نمودارهای ارگانوگرام (گاهی اوقات Organigrams یا Organigrammes) و نمودارهای سلسله مراتبی شناخته می شوند. گول نخورید: با وجود همه نام های مختلف ، همه آنها یک چیز هستند.

ایجاد نمودار سازمانی

در سال 1855 ، سرپرست عمومی راه آهن دانیل مک کالوم (1815-1878) آنچه را که اولین چارت سازمانی مدرن تصور می شد طراحی کرد. این یک نمودار مصور از راه آهن نیویورک و ایری بود. مک کالوم آن را توسط نقشه کش و مهندس عمران جورج هولت هنشاو (1831-1891) تنظیم کرده بود. مک کالوم ، متولد اسکاتلند ، همچنین به عنوان ژنرال اتحادیه در جنگ داخلی خدمت کرد. هنشاو ، کانادایی ، در شرکت های آب و راه آهن در کانادا ، ایالات متحده و دانمارک کار می کرد.

اصطلاح "نمودار سازمانی" 50 تا 60 سال دیگر طول کشید تا مورد استفاده قرار گیرد. مهندس مشاور ویلارد سی برینتون از این اصطلاح در کتاب درسی خود در سال 1914 ، "روشهای گرافیکی برای ارائه حقایق" استفاده کرد. او ارزش نمودارها را اعلام کرد و گفت که باید از آنها بیشتر استفاده شود. نمودارها عمدتا در محافل مهندسی تا دهه 1920 مورد استفاده قرار می گرفتند ، زمانی که آنها شروع به پیدا کردن راه خود به دنیای تجارت کردند.

مترادف کمتر شناخته شده "Organigram" و "Organogram" در دهه 1960 مورد استفاده قرار گرفت.

نمودار مربوطه Organigraph نامیده می شود. در حالی که هنوز ساختار سازمانی را منعکس می کند ، کمتر از نمودار سازمانی خطی است و هدف متفاوتی را ارائه می دهد: نشان دادن ارتباطات و فرصت ها بین بخش ها ، محصولات یا زنجیره های تأمین.

انواع نمودارهای سازمانی

بهترین قالب چارت سازمانی چیست؟ بسته به نیازهای شما و نوع سازمان ، ممکن است بخواهید یک قالب سازمانی سنتی کمتر انتخاب کنید. سه نوع اصلی از نمودارهای سازمانی وجود دارد: سلسله مراتبی ، ماتریسی و مسطح.

نمودار سازمان سلسله مراتبی: این رایج ترین نوع است و مترادف نمودار سلسله مراتبی را ایجاد می کند. سلسله مراتب جایی است که یک گروه یا شخص در راس قرار دارند ، در حالی که افراد دارای قدرت کمتر در زیر آنها ، به شکل هرم هستند. به پادشاهی با پادشاه یا ملکه در بالا ، یا سازمانی با مدیرعامل در بالا فکر کنید. با سلسله مراتب ، اعضا معمولاً با شخصی که به او گزارش می دهند و هر کسی که مستقیماً به آنها گزارش می دهد ، ارتباط برقرار می کنند.

  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

درست مانند انسانها ، اعضای قبیله فیلها به طور صریح و معنادار با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. حافظه فیل ها می تواند تا 50 سال طول بکشد. به عنوان مثال ، آنها می توانند محل سوراخ های آبیاری صدها مایل دورتر را به خاطر بیاورند - که در ساوانا بسیار مفید است. سازمان خود را مانند یک قبیله فیل تصور کنید که دارای دانش ارزشمندی برای تصرف و اشتراک گذاری است.

مدیریت دانش در  سازمان مجموع تمام دانش موجود در یک سازمان است که می تواند ارزش تجاری را ارائه دهد. ممکن است از مالکیت معنوی ، دانش محصول ، درس های شکست و موفقیت ، کنفرانس ها یا ارتباطات با مشتری ، فقط برای ذکر چند منبع استفاده شود. دانش همیشه توسط افراد آموخته ، حفظ و منتقل می شود ، بنابراین مسئولیت اصلی منابع انسانی (HR) کمک به مدیریت این دانش است.

یک رویکرد برای به دست آوردن دانش سازمانی ، مخازن به عنوان بخشی از تلاش مدیریت دانش است. این امر بسیار مهم است اگر بخواهید هر بار که کارمندی ترک می کند ، از دست دادن 42 درصد از اطلاعات شرکت مربوط به نقش شغلی جلوگیری کنید. و از آنجا که بطور متوسط ​​200 ساعت غیرمولد در محل کار به دلیل عدم دسترسی به دانش مربوطه صرف می شود ، ارزش سرمایه گذاری در این زمینه مهم از منابع انسانی را دارد.

انواع مدیریت دانش سازمانی

دانش را می توان به سه نوع اصلی تقسیم کرد:

مدیریت دانش صریح

یکی از انواع مدیریت دانش صریح است به راحتی مستند و غیرقابل انکار است ، مانند رویه ها و خط مشی ها ، عملکرد محصول و خدمات ، وظایف گام به گام ، تحقیق و محتوا. به احتمال زیاد توسط نویسندگان فنی ، استراتژیست های محتوا ، طراحان آموزشی و معماران اطلاعات مستند شده است.

دانش ضمنی

مدیریت دانش در سازمان ضمنی یک حس آموخته شده از دانش عملی است که بیان آن سخت است ، مانند نحوه تعمیر سیستم کامپیوتری. این حوزه متخصصان موضوعی شماست ؛ درون سر کارکنان خود نگه داشته می شود ؛ و از طریق آموزش ، راهنمایی و اجتماعات عملی منتقل می شود. به گفته Nonaka & Takeuchi ، "دانش ضمنی دانش تجربه است و تمایل به ذهنی و فیزیکی دارد. این درباره "اینجا و اکنون" است ، مربوط به یک زمینه عملی خاص است. "

دانش ضمنی یا دانش نهفته ، تجربه ای شهودی و نهفته است. قابل وصف نیست ، اما وقتی آن را مشاهده می کنید ، مانند تجربه کارکنان ارشد ، متخصصان موضوعات ، ماهیت روابط حرفه ای و فرایندهای نهادی ، آن را می دانید. از طریق روابط اجتماعی منتقل می شود.

منابع دانش

اکنون که می دانیم چه نوع دانش باید مورد توجه قرار گیرد ، منابع احتمالی دانش را بررسی خواهیم کرد. دانش تقریباً در هر جایی از سازمان شما یافت می شود و در اشکال ملموس و نامشهود زیادی وجود دارد. مثلا:

  • فردی - دفترچه یادداشت شخص ، اسناد و پرونده های گم شده ، سوالات و شکایات مشتری یا حافظه فرد. اینها منابع خوبی برای دانش ضمنی هستند.
  • گروه/جامعه - جوامع عملی ، جوامع ممتاز ، تیم های پروژه ، تیم های داخلی ، گروه های آموزشی ، برنامه های راهنمایی. اینها منابع خوبی از دانش صریح ، ضمنی و ضمنی هستند.
  • ساختاری - روالها ، فرایندها ، فرهنگ ، روشهای سنتی انجام کارها ، سیستم های فناوری اطلاعات ، تامین کنندگان. اینها منابع دانش ضمنی هستند.
  • حافظه سازمانی - دانش کل سازمان شما. این می تواند در دستورالعمل ها ، مقررات ، گزارش ها ، تحقیقات بازار ، سوابق و داده ها موجود باشد. اینها منابع خوبی برای ترکیبی از دانش ضمنی و صریح هستند.

یک مثال روشن از منابع فردی ، سازمانی و ساختاری دانش ضمنی و ضمنی ، آن چیزی است که می تواند از نشت نفت BP در سال 2006 در خلیج پرودوه جلوگیری کند. این نشت به مدت 5 روز کشف نشد و منجر به کمبود سوخت در پمپ بنزین های ایالات متحده شد - چه برسد به اینکه 900000 لیتر نفت به اقیانوس ریخته شود.

دلیل این فاجعه چیست؟ یک کارمند باتجربه و واجد شرایط با دانش تخصصی شرکت را ترک کرده بود و کارمند به دلایل بودجه جایگزین نشده بود. این بدان معناست که هیچ کس نمی تواند از وقوع فاجعه جلوگیری کند.

عدم ثبت این نوع دانش ، این خطر را ایجاد می کند که کارکنان آینده اشتباهات گذشته را تکرار کرده و صدها میلیون دلار از دست بدهند. و با این حال یک سوم متخصصان منابع انسانی می گویند که شرکت های آنها دانش تخصصی را جمع آوری و به اشتراک نمی گذارند.

  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

فرایند مدیریت استراتژیک مجموعه ای جامع از انواع مختلف فعالیتهای مستمر و همچنین فرایندهایی است که در سازمان استفاده می شود. مدیریت استراتژیک راهی است برای تغییر برنامه استاتیک موجود در یک فرایند سیستماتیک مناسب.

مدیریت استراتژیک می تواند تغییرات فوری در سازمان ایجاد کند. موارد زیر چند نکته است که به شما در تشخیص ارتباط مدیریت استراتژیک و مزایای آن کمک می کند

1. ایجاد آینده ای بهتر:

همیشه بین اقدامات واکنشی و پیشگیرانه تفاوت وجود دارد. هنگامی که یک شرکت مدیریت استراتژیک را انجام می دهد - شرکت همیشه در جنبه دفاعی خواهد بود و نه در قسمت تهاجمی. شما باید در شرایط رقابتی پیروز شوید و قربانی این موقعیت نشوید.

پیش بینی هر موقعیتی ممکن نیست ، اما اگر می دانید که موقعیت های خاصی وجود دارد ، بهتر است همیشه سلاح های خود را برای مبارزه با شرایط آماده نگه دارید.

2. شناسایی جهات راهبردی:

مدیریت استراتژیک به زبان ساده اساساً و به روشنی اهداف و مأموریت شرکت را مشخص می کند. هدف اصلی این مدیریت تعیین اهداف و اهداف واقع بینانه است - این باید با دیدگاه شرکت مطابقت داشته باشد.

مدیریت استراتژیک پایه ای را برای سازمان فراهم می کند که بر اساس آن می توان پیشرفت را اندازه گیری کرد و بر اساس آن می توان به کارکنان غرامت پرداخت کرد.

3. تصمیمات تجاری بهتری بگیرید:

درک تفاوت بین یک ایده عالی و یک ایده خوب بسیار مهم است. اگر شما دیدگاه مناسب و روشنی از شرکت خود دارید - پس ماموریت و روش هایی برای رسیدن به مأموریت همیشه ایده بسیار خوبی به نظر می رسد. شما باید تصمیمات بهتری بگیرید و آن هم در زمان کمتر.

در اینجا مزایای یک رویکرد استراتژیک به چشم می خورد. وقتی تصمیم می گیرید نوع پروژه ای که می خواهید پول خود را سرمایه گذاری کنید چیست ، به یک ایده عالی تبدیل می شود. چگونه می خواهید از وقت خود سرمایه گذاری کنید و همچنین از وقت کارکنان خود استفاده کنید.

پس از روشن شدن ایده های خود در مورد پروژه و زمان اختصاص هر یک از کارکنان و خود ، باید توجه خود را بر منابع مالی و انسانی متمرکز کنید.

4. طول عمر کسب و کار:

زمانها به سرعت در حال تغییر هستند و هر روز تغییرات پویایی در حال رخ دادن است. صنایع در سراسر جهان با سرعت زیادی در حال تغییر هستند و بنابراین بقا برای شرکتهایی که پایگاه قوی و کاملی در صنعت ندارند دشوار است. مدیریت استراتژیک تضمین می کند که شرکت دارای جایگاه کاملی در صنعت مرتبط است و کارشناسان همچنین اطمینان حاصل می کنند که این شرکت فقط با شانس و شانس یا فرصت بهتر زنده نمی ماند. وقتی به مطالعات مختلف نگاه می کنید ، می فهمید که صنایعی که از مدیریت استراتژیک پیروی نمی کنند ، بیش از پنج سال زنده خواهند ماند

این نشان می دهد که شرکت ها باید تمرکز قدرتمندی بر طول عمر کسب و کار داشته باشند. این نشان می دهد که بدون مدیریت استراتژیک ، امکان زنده ماندن یک شرکت در دراز مدت وجود ندارد.

5. افزایش سهم بازار و سودآوری:

با کمک مدیریت استراتژیک می توان سهم بازار و همچنین سودآوری شرکت را در بازار افزایش داد. اگر برنامه ریزی و تفکر استراتژیک بسیار متمرکز دارید ، ممکن است همه صنایع بتوانند بخش ها ، محصولات و خدمات مشتریان بهتری را کشف کرده و همچنین شرایط بازار صنعتی را که در آن فعالیت می کنید درک کنند

مهارت های مدیریت استراتژیک به شما کمک می کند تا به بازار هدف مناسب نزدیک شوید. کارشناسان برای فروش و بازاریابی بهتر راهنمایی می کنند. همچنین می توانید شبکه توزیع بهتری داشته باشید و همچنین به شما در تصمیم گیری های تجاری که در پایان روز منجر به سود می شود ، کمک کنید.

6. اجتناب از همگرای رقابتی:

اکثر شرکت ها آنقدر به تمرکز بر رقبا عادت کرده اند که تقلید از شیوه های خوب خود را آغاز کرده اند. رقابت بسیار زیاد شده است که جداسازی شرکت ها یا شناسایی متفاوت آنها دشوار می شود.

با کمک مدیریت استراتژیک این جادو امکان پذیر است - سعی کنید همه بهترین شیوه های یک شرکت را بیاموزید و به یک هویت منحصر به فرد تبدیل شوید که شما را از رقبایتان جدا می کند.

7. منافع مالی:

ثابت شده است که شرکتهایی که از فرایند مدیریت استراتژیک پیروی می کنند در مقایسه با شرکتهایی که تصمیمات مدیریت استراتژیک را انتخاب نمی کنند ، در مدت زمان بیشتری سود دارند.

آن دسته از شرکتهایی که در استفاده از مدیریت استراتژیک مشارکت دارند از روش صحیح برنامه ریزی استفاده می کنند - این شرکتها کنترل عالی بر آینده خود دارند. آنها بودجه مناسبی برای پروژه های آینده خود دارند. بنابراین این مشاغل برای مدت طولانی در صنعت ادامه می یابد.

8. منافع غیرمالی:

شرکتهایی که از مدیریت استراتژیک استفاده می کنند ، مزایای مختلف مالی و غیر مالی مدیریت استراتژیک را نیز ارائه می دهند. کارشناسان اعلام کردند که شرکت هایی که مدیریت استراتژیک را انجام می دهند همیشه آماده هستند.

  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

 

من عمداً از کلمات مدیریت استراتژیک و نه برنامه ریزی استراتژیک استفاده کرده ام. وبستر برنامه ریزی را به عنوان "یک اقدام پیشنهادی یا مورد نظر ، یا یک طرح تدوین شده که مراحل عمل را تعیین می کند" تعریف می کند. آکسفورد برنامه ریزی را "روش تدوین شده یا سازماندهی شده ای که به وسیله آن یک کار باید انجام شود" تعریف می کند. با این حال ، وقتی به مدیریت فکر می کنیم ، تمایل داریم به رویکرد سیستمی برای بهینه سازی سازمان فکر کنیم.

برنامه ریزی استراتژیک هنوز دارای فرایندی مجزا ، مجزا و مستقل از کسب و کار یک سازمان است. در حالی که مدیریت استراتژیک شامل برنامه ریزی ، اجرا ، ارزیابی ، نگهداری مداوم و تعدیل استراتژی سازمان است. از آنجا که من معتقدم مدیریت استراتژیک یک جنبه لاینفک از مشاغل یک سازمان است و نه تنها یک بار در هر سه سال عقب نشینی ، من از واژه مدیریت استراتژیک در طول این مقاله استفاده کرده ام.

مزایای مدیریت استراتژیک

طبق تعریف مدیریت استراتژیک به زبان ساده اولین دلیلی که اکثر سازمانها برای داشتن یک فرایند مدیریت استراتژیک بیان می کنند این است که مسئولیت هیئت مدیره را بر عهده دارد.

نیروهای ارزیابی عینی را مجبور می کند

مدیریت استراتژیک رشته ای را فراهم می کند که به هیئت مدیره و مدیریت ارشد این امکان را می دهد که در واقع یک قدم از مشاغل روزمره به عقب بردارند تا در مورد آینده سازمان فکر کنند. بدون این نظم و انضباط ، سازمان بدون توجه به تصویر بزرگتر می تواند صرفاً از طریق شماره یا مشکل بعدی کار کند.

چارچوبی را برای تصمیم گیری ارائه می دهد

استراتژی چارچوبی را فراهم می کند که در آن کلیه کارکنان می توانند تصمیمات عملیاتی روزانه خود را اتخاذ کرده و درک کنند که این تصمیمات همه سازمان را در جهت واحدی سوق می دهد. این امکان وجود ندارد (نه واقع بینانه و نه مناسب) که هیئت مدیره از تمام تصمیماتی که مدیر اجرایی باید بگیرد مطلع باشد ، همچنین این امکان وجود ندارد (و نه واقع بینانه یا عملی) که مدیر اجرایی از تمام تصمیماتی که کارکنان اتخاذ می کنند مطلع باشد.

استراتژی چشم انداز آینده را ارائه می دهد ، هدف و ارزش های یک سازمان را تأیید می کند ، اهداف را تعیین می کند ، تهدیدها و فرصت ها را روشن می کند ، روش هایی را برای استفاده از نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف (حداقل) تعیین می کند. به این ترتیب ، چارچوب و مرزهای مشخصی را تعیین می کند که می توان در آن تصمیم گیری کرد. تأثیر تجمعی این تصمیمات (که می تواند به هزاران نفر در طول سال برسد) می تواند تأثیر بسزایی در موفقیت سازمان داشته باشد. ارائه چارچوبی که در آن مدیر اجرایی و کارکنان بتوانند این تصمیمات را اتخاذ کنند به آنها کمک می کند تا تلاش های خود را بر مواردی که به بهترین نحو از موفقیت سازمان حمایت می کند ، متمرکز کنند.

پشتیبانی از درک و خرید

اجازه دادن به هیئت مدیره و کارکنان در بحث راهبردی آنها را قادر می سازد تا جهت ، دلیل انتخاب آن جهت و مزایای مرتبط را بهتر بشناسند. برای برخی از مردم فقط دانستن کافی است. برای بسیاری از مردم ، برای به دست آوردن حمایت کامل آنها نیاز به درک آنها دارد.

اندازه گیری پیشرفت را فعال می کند

یک فرایند مدیریت استراتژیک سازمان را مجبور می کند تا اهداف و معیارهای موفقیت را تعیین کند. تنظیم معیارهای موفقیت مستلزم این است که سازمان ابتدا تعیین کند که چه چیزی برای موفقیت مستمر آن اهمیت دارد و سپس اهداف را تعیین کند و این اقدامات مهم را در مقابل هیئت مدیره و مدیریت ارشد نگه دارد.

دیدگاه سازمانی را ارائه می دهد

پرداختن به مسائل عملیاتی به ندرت به کل سازمان و به هم پیوستگی اجزای مختلف آن نگاه می کند. مدیریت استراتژیک یک دیدگاه سازمانی را در نظر می گیرد و همه اجزا و روابط متقابل بین آن اجزا را بررسی می کند تا بتواند استراتژی ای را ارائه دهد که برای کل سازمان بهینه باشد و نه یک جزء واحد.

معایب مدیریت استراتژیک

یکی از انتقادهای عمده به مدیریت استراتژیک این است که سازمان را ملزم می کند تا محیط آینده را برای توسعه برنامه ها پیش بینی کند ، و همانطور که همه می دانیم ، پیش بینی آینده کار ساده ای نیست. اعتقاد بر این است که اگر آینده آنطور که پیش بینی می شد رخ ندهد ، ممکن است استراتژی اتخاذ شده را باطل کند. تحقیقات اخیر انجام شده در بخش خصوصی نشان داده است که سازمانهایی که از فرآیند برنامه ریزی استفاده می کنند ، عملکرد بهتری نسبت به سازمان هایی که برنامه ریزی نمی کنند - صرف نظر از اینکه آیا آنها واقعاً به هدف مورد نظر خود رسیده اند یا نه ، دارند. علاوه بر این ، انواع مختلفی وجود دارد.

  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

قالب ماتریس مهارت ها را بارگیری کرده و مهارت های کارکنان خود را ترسیم کنید. این به شما کمک می کند مهارت های موجود را شناسایی کرده و شکاف های بالقوه مهارت را در سازمان خود بیابید.

مدیریت دانش چیست؟

مدیریت دانش چیست ؟ مدیریت دانش در سازمان فرایندی آگاهانه برای تعریف ، ساختاردهی ، حفظ و به اشتراک گذاری دانش و تجربه کارکنان در یک سازمان است.

 دف اصلی مدیریت دانش بهبود کارایی یک سازمان و ذخیره دانش در داخل شرکت است.

غالباً به آموزش و یادگیری در یک سازمان یا مشتریان آن اشاره دارد. این شامل یک چرخه ایجاد ، به اشتراک گذاری ، ساختاربندی و حسابرسی دانش است ، به منظور به حداکثر رساندن اثربخشی دانش جمعی یک سازمان.

3 زمینه اصلی مدیریت دانش

هدف مدیریت دانش در سازمان این است که یادگیری سازمانی ایجاد شود و فرهنگ یادگیری ایجاد شود ، جایی که به اشتراک گذاری دانش تشویق می شود و کسانی که به دنبال یادگیری بهتر هستند این کار را آسان می کنند. وقتی به مدیریت دانش فکر می کنید ، در نظر گرفتن انواع دانش و نحوه به اشتراک گذاری این دانش در یک سازمان مفید است.

مدیریت دانش صریح دو نوع اصلی دانش هستند که در تعریف مدیریت دانش پوشش داده شده اند. دانش ضمنی ، دانشی است که از طریق تجربه به دست می آید. بسته بندی و به اشتراک گذاری آن با دیگران بسیار ساده تر است. نمونه هایی از دانش ضمنی عبارتند از "دانش" ، تفکر ابتکاری و درک زبان بدن.

دانش صریح دانش و اطلاعاتی است که می توان به راحتی کدگذاری و آموزش داد ، مانند نحوه تغییر تونر در چاپگر و معادلات ریاضی.

مدیریت دانش تضمین می کند که دانش تخصصی کارکنان با آنها باقی نمی ماند ، یا توسط سایر کارکنان که از این دانش بهره مند می شوند ، استفاده نمی شود.

مدیریت دانش در سازمان باعث آگاهی بهتر از موقعیت و همچنین باز شدن درهایی برای یادگیری بهترین شیوه ها ، درس های آموخته شده و بهبود کلی سازمان می شود.

چرا مدیریت دانش مهم است؟

مدیریت دانش سازمانی بسیار مهم است زیرا کارآیی تصمیم گیری سازمان را افزایش می دهد. برای اطمینان از دسترسی همه کارکنان به تخصص کلی موجود در سازمان ، نیروی کار هوشمندتری ایجاد می شود که قادر است تصمیمات سریع و آگاهانه ای به نفع شرکت بگیرد.

نوآوری در سازمان آسان تر است ، مشتریان از افزایش دسترسی به بهترین شیوه ها سود می برند و گردش کارکنان کاهش می یابد.

اهمیت مدیریت دانش هر سال در حال افزایش است. با رقابتی شدن بازار ، یکی از بهترین راهها برای پیش قدم شدن این است که سازمان خود را به شیوه ای هوشمند و انعطاف پذیر بسازید. شما می خواهید بتوانید مسائل را از راه دور تشخیص داده و به سرعت به اطلاعات و نوآوری های جدید پاسخ دهید.

شرکت ها فرایند مدیریت دانش را به دلایل مختلف آغاز می کنند.

ادغام یا کسب می تواند نیاز به تدوین دانش و تشویق تیم ها برای به اشتراک گذاشتن تخصص خود را برانگیزد.

بازنشستگی قریب الوقوع کارکنان کلیدی می تواند ضرورت به دست آوردن دانش آنها را نشان دهد.

انگیزه استخدام آینده حکمت استفاده از مدیریت دانش برای کمک به آموزش کارکنان جدید را نشان می دهد.

مزایای مدیریت دانش

محیط کار کارآمدتر

تصمیم گیری سریعتر و بهتر

افزایش همکاری

ایجاد دانش سازمانی

روند آموزش و سوار شدن کارکنان بهینه شده است

افزایش شادی و حفظ کارکنان به دلیل ارزش گذاری دانش ، آموزش و نوآوری

مدیریت دانش یک ابزار مهم در هر شرکتی است که می خواهد خط تولید و سهم بازار خود را افزایش دهد.

فرایند مدیریت دانش

در سازماندهی مدیریت دانش برای یک سازمان ، یک فرایند مدیریت دانش چهار مرحله ای وجود دارد که می تواند دنبال شود.

1. کشف

چگونه دانش درون سازمان کشف می شود؟ در هر سازمان ، منابع متعددی از دانش وجود دارد.

در این مرحله از فرآیند ، منابع دانش مشخص می شود ، همچنین در جایی که دانش انتقادی نگهداری می شود ، چه چیزی می توان از این دانش آموخت و اگر زمینه هایی وجود دارد که می توان در طی آن دانش را از دست داد. فرآیند کشف با درک جامع از جریان دانش سازمان کمک می کند.

2. ضبط کنید

چگونه دانش جدید و موجود ذخیره می شود؟ مدیریت دانش در سازمان حاوی مقدار زیادی دانش است و باید به صورت عمدی ذخیره و سازماندهی شود.

با ایجاد سیستمی که نقشه و طبقه بندی شده است ، دسترسی به دانش آسان تر و ساختار سازمانی افزایش می یابد. این می تواند شامل اسکن اسناد ، استفاده از فراداده و نمایه سازی باشد.

3. فرآیند

چگونه می توان این دانش را به بهترین نحو ترکیب و ترکیب کرد؟ این مرحله شامل تجزیه و تحلیل عمیق دانش جمع آوری شده در دو مرحله قبلی است.

سازمان باید دانش را سازماندهی و ارزیابی کند تا ببیند چگونه می تواند به بهترین نحو در ساختار سازمان جمع شود. این مرحله زمانی است که یک سازمان باید در حال ایجاد و ترویج تغییر فرهنگی به سمت اشتراک دانش و توسعه کارکنان به عنوان مبتکر باشد.

4. به اشتراک بگذارید و سود ببرید

افراد درون سازمان شرکت مشاور مدیریت غزال چگونه می توانند به این دانش دسترسی داشته باشند؟ هدف مدیریت دانش این است که دسترسی آسان به دانش را در داخل سازمان فعال سازد.

ایجاد سیستمی که کار کند اولین قدم است ، اما افراد باید نحوه استفاده از آن سیستم را درک کنند. اجرای برنامه های آموزشی می تواند به افزایش درک سیستم های مدیریت دانش کمک کند. پس از استفاده از سیستم ، شرکت از افزایش کارایی ، تصمیم گیری بهتر و کارکنان نوآورتر بهره مند می شود.

  • MAHAYAN66 HASANI
  • ۰
  • ۰

در تجارت ، یک عبارت معروف وجود دارد: برای پول درآوردن باید پول خرج کنید. این درست است ، تا حدی. اما مهم است که پول را در مکان های مناسب خرج کنید ، نه اینکه آن را در مناطقی که می توانید کاهش دهید هدر دهید.

هزینه های سربار یکی از حوزه هایی است که می تواند به سرعت باعث تخلیه درآمدها شود و با حداقل ریسک قابل کاهش است. همه چیز را که باید در مورد هزینه های سربار برای مشاغل کوچک بدانید ، از تعریف هزینه سربار ما تا نحوه کاهش هزینه های سربار در مشاغل بیابید. اما برای کاهش هزینه های سربار چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟

تعریف هزینه سربار

در ابتدا ، هزینه سربار چقدر است؟ به بیان ساده ، هزینه های سربار هزینه هایی هستند که با راه اندازی کسب و کار شما مرتبط هستند ، اما مستقیماً به تولید محصول یا خدمات کمک نمی کنند - در غیر این صورت به عنوان هزینه غیر مستقیم شناخته می شود.

انواع زیادی از هزینه های سربار برای مشاغل کوچک وجود دارد ، از جمله بیمه ، هزینه های اداری ، هزینه های حرفه ای ، مجوزها و مجوزها ، مالیات بر اموال ، آب و برق ، پرداخت اجاره و تجهیزات اداری. اگرچه هزینه های سربار برای تجارت شما بسیار مهم است ، اما ارتباط مستقیمی با سودآوری ندارد.

محاسبه هزینه های سربار برای هر کارمند

به عنوان یک صاحب مشاغل کوچک ، مهم است که بدانید چگونه هزینه های سربار خود را محاسبه کنید. روشهای مختلفی وجود دارد که می توان از آنها استفاده کرد ، اما محاسبه هزینه های سربار برای هر کارمند یکی از م mostثرترین آنهاست. برای محاسبه ، کافی است مراحل زیر را دنبال کنید:

  • ابتدا هزینه نیروی کار را محاسبه کنید. این محدود به حقوق نیست شما همچنین باید مزایای سلامتی ، حقوق بازنشستگی ، مزایای بازنشستگی و حقوق تعطیلات را در نظر بگیرید.
  • سپس کل سربارهای مشاغل خود را محاسبه کرده و تمام هزینه های غیر مستقیم خود را جمع کنید.
  • در مرحله بعد ، هزینه های سربار را بر کل نیروی کار تقسیم کنید ، که هزینه خالص یک کارمند را برای تجارت شما نشان می دهد.

برای شروع محاسبه هزینه های سربار برای هر کارمند برای خودتان ، می توانید از فرمول زیر استفاده کنید:

(هزینه سربار ماهانه / هزینه کار ماهانه) x 100 = درصد هزینه سربار برای نیروی کار

چگونه می توان هزینه های سربار را در تجارت کاهش داد

در حالی که هزینه های سربار برای مشاغل کوچک مهم است ، اما خارج از کنترل شما نیست. اگرچه بسیاری از این هزینه ها ثابت هستند - به این معنی که از ماه به ماه متفاوت نیستند - راه هایی برای کاهش یا حتی حذف برخی از این هزینه ها وجود دارد که به شما حاشیه سود بیشتری می دهد و به سالم نگه داشتن جریان نقدینگی شما کمک می کند. در اینجا پنج استراتژی برتر برای کاهش هزینه های سربار ما آورده شده است:

هزینه های سربار خود را عمیقاً بررسی کنید

 مهم است که تمام هزینه های سربار خود را مرور کرده و مواردی را که بسیار گران هستند ، بازدهی لازم را دارند یا غیر ضروری هستند را مشخص کنید. پس از مشخص کردن هزینه سربار قابل کاهش ، مانند مجوزی که دیگر به آن احتیاج ندارید اما همچنان در حال پرداخت آن هستید ، می توانید اقداماتی را برای حذف آن انجام دهید.

برون سپاری وظایف خاص

به جای استخدام کارکنان جدید برای کارهای خاص ، مانند حسابداری یا تهیه مالیات ، برون سپاری را به اشخاص ثالث در نظر بگیرید. این امر هزینه های مربوط به کارکنان مانند مزایای سلامتی و بازنشستگی را حذف می کند. سپس ، اگر نیاز دارید هزینه های سربار خود را به شدت کاهش دهید ، می توانید خیلی راحتتر از استخدام/اخراج کارکنان با استعداد این کار را انجام دهید.

کار از راه دور را بپذیرید

 از قبوض آب و برق گرفته تا اجاره ماهانه ، بسیاری از هزینه های سربار شما به دفتر فیزیکی شما مرتبط است. کار از راه دور به طور فزاینده ای رواج دارد و با تغییر فرهنگ کار از راه دور (با دفتر مرکزی کوچک برای جلسات کاری ، مصاحبه ها و غیره) ، می توانید هزینه های سربار خود را خرد کرده و کسب و کار خود را در موقعیت عالی قرار دهید.

تجدید نظر در ارتقاء نرم افزا

 یکی دیگر از استراتژی های کاهش هزینه های سربار بزرگ مربوط به هزینه های مربوط به سیستم ها و نرم افزارهای کامپیوتری است. برای رایانه ها و نرم افزارها ارزش نجات بسیار کمی وجود دارد ، بنابراین حتی اگر کارکنان شما برای آخرین ارتقاء به شما فشار می آورند ، به کاهش مجدد آن فکر کنید. به جای باز کردن نرم افزارهای گران قیمت در کل تیم خود ، خرید مجوزها فقط برای کارمندانی که واقعاً به آنها احتیاج دارند ، مقرون به صرفه تر خواهد بود.

بدون کاغذ بروید

طبق گفته موسسه مشاور مدیریت غزال اگرچه ممکن است هزینه زیادی به نظر نرسد ، اما کاغذ و جوهر به آن اضافه می شود ، به ویژه اگر کسب و کار شما با تعداد زیادی اسناد مختلف سر و کار دارد. سعی کنید جایگزین های بدون کاغذ را برای فرایندهای تجاری سنتی جستجو کنید.

 

  • MAHAYAN66 HASANI